امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

امیرعلی عشق مامان

سرگرمی وبلاگی

از طرف دوستان خوبم  رومیناومامانش  وایلیاجون ومامان جونش دعوت شدم به این بازی:    1- بزرگترین ترس در زندگیت چیه؟ خدای نکرده از دست دادن خانوادم ودرجه یکیا 2- اگر 24 ساعت نامرئی میشدی، چی کار میکردی؟ میرفتم خونه اطرافیان واون ادمای بزرگ ببینم همونجوری که میگن زندگی میکنن 3- اگر غول چراغ جادو، توانایی برآورده کردن یک آرزوی 5 الی 12 حرفت را داشته باشد،‌ آن آرزو چیست؟ خوشبختی خانوادم که ازهمه مهمترش امیرعلی جونمه 4- از میان اسب، پلنگ، سگ، گربه و عقاب کدامیک را دوست داری؟ اسب(چون که حیوان نجیبیست) 5- کارتون مورد علاقه دوران کودکیت؟ کودکی موش وگربه وساعت برنارد وح...
19 خرداد 1392

12تایی شدی

امروزمن خیلی خوشحالم آخه به غیرازیکی همه نمره هام اعلام شده وخیلی خوب بوده تمام زحمات منوبابایی وخستگیهامون ارتنمون ریخت این ترم استثنابودوبابایی خیلی کمکم کردونتیجشم دیدخیلی خوشحال شد وخوشحالی دیگم واسه این بودکه 18ام ماه پیش بردمت بهداشت وگفتن یکمی کم وزن گرفتی وبرم ویک ماه دیگه دوباره ببرمت ویه روش خوب ازدوستای نینی سایتی یادگرفتم ولی 10روزاول اجراش نکردم یعنی طی 20روز700گرم اضافه شدی وشدی 11و700ومن خیلی کیف کردم هرکی خواست بگه تابهش بگم البته بدون هیچ اشتهااوری.......... امروزروزعالی بودبرام پسرگلم فدات بشم دوازدهمین دندون شمام دراومده اخرش ازاین 3دندونه بودن فک پاییین دراومدی اخه بالا4تاداشتی ولی پایین 3تاخنده داربودیا من فکرکر...
18 خرداد 1392

طوطی کوچولو

  تسبیحوبرمیداری میگی الله الله خیلی کم میگی ماماانسیه ولی بعدش میکشم خودمونمیگی لولو که بایه تحکمی میگی که انگاراژدهادیدی وشامل مورچه وهمه چی که کوچولوباشه حتی نخ  آمنه که خیلی هم خوشکل میگش اسم زن عموشه نانازاسم یه ماهی توکتاب قصشه  دیشب 6تاکتاب خوندم واسش کشتم تاخوابیدچشمام اینطوری شده بود بسه مثلاموقع اب خوردنش دیشمه وقتی دسشویی داره میگه مامان دیشمه دیشمه دستم هرچی رومی خوام بهش بدم دستشونشون میده میگه دستم دستم انگارنمیدونم دست چیه خونمیخوام بدمت بچه توپش رفته پشت تختش میگم کوتوپت میگه پشت اصلابهش نگفته بودمش کلمه هایی که خودبه خودبگه داره بیش ت...
16 خرداد 1392

این 10روزچه کاراکه نکردی

بفرمایید ادامه مطلب یه عالمه عکس دارم  فدای چشاش بشم که درحال انجام هرکاری همه چی رومیپاد   سلام اومدم از3خردادبه بعدوبگم شنبه امتحان اقتصادخردرودادم ظهرکه خوابیده بودیم شمازودبیدارشدی دنبال بابایی گریه میکردی منم گفتم چه وقت بیدارشدنه من دیشب تاصبح بیداربودم چشام بازنمیشه مامان که یهوبابایی گفت امادش کن ببرمش درمغازه منم که ازخداخواسته فوری  امادت کردم ورفتین وخوابیدم تازه 1ساعته رفته بودیناولی 2ساعت نگهت داشت بابایی وخوابیدم حسابی همچین بابای خوبی داری شمااین ترم خیلی بهم کمک کرد فداش بشم اینم وقتی خوشلت کردم بری اینم وقتی داری میری که تاسرخیابون میگی بای بای ب...
15 خرداد 1392

جمعه3خرداد

اینم ازسوم خردادکه رفتیم نزدیک باغ خونه مامانی اونجاخیلی بهت خوش گذشت منم فرداش امتحان داشتم ولی خب قولی بودکه بابایی داده بود رفتیم دیگه اونجاتوت هم خوردیم اولین باربودکه توت خوردی شما   اینم دایی علی من که رفته بالاشاخه های درختوتکون بده که بریزن پایین خانومابردارن اینم بابای مامان من وباباحسن که شماروبلندمیکنن توت بکنی عسلی اینم شماکه گذاشتیمت وسط درخت اونجاهرچی که خواستی خاک بازی کردی داشتی توی جوی اب بازی میکردی دیدم ازاین اهنه ردشدی نگاه کردم دیدم بلع مسیربرگشت هم ازاون زیرحرکت کردی مگه سربازی رفتی مامان جون   وبا...
10 خرداد 1392

روزمرد مبارک

چه قدردوست داشتم منم مثل همه ی دخترای دیگه شب جمعه میرفتم خونه مامانم واسه باباجونم کادومیبردم به همراه نوه اش چقدردوست داشتم وقتی میرم خونشون مامان وباباموکنارهم ببینم چیزی که سالهاازش دوریم وبرامون رویاست چه قدردوست داشتم بغلش میکردم ومیگفتم بهترین بابای دنیاروزت مبارک ولی حالا8ساله که روزپدرفقط حسرت می خوریم خدایا شکرت امسالم مثل هرسال رفتیم سرخاک وتموم اشکال نداره بابایی همینجاوتوهمین موقعیت هم بهت هدیه میدم ولی هدیه من باهدیه بقیه متفاوته اونم یک فاتحه است وخواستن ازدوستام که اوناهم واست فاتحه بفرستن همین جابازم ازمادرم تشکرمیکنم که واسه ماهم مادربوده وهم پدروازسن 31سالگی که هنوزوقت جوونی یک زنه شد پدرومادرما3تا مامانی ممنونیم...
4 خرداد 1392

20ماهه شده عزیزدلم

پسرم عزیزدلم همه ی زندگیم دوباره 31ام رسیدوعشق من هرروزبزرگتروبزرگ ترمیشوی تابه 31ماه میرسیم روززیبایی  که خدادراین روز فرشته ای به من هدیه داده یادم میادیه روز داشتم به بابایی میگفتم الان هفته 20ام حاملگی ام نصف راهواومدیم فقط 20هفته دیگه مونده چه دیرمیگذشت روزای بی توبودن ومنتظربودن اکنون 20ماه گذشته وبرای من مثل برق وبادسپری شده شیرین ترازعسل اخه غزیزم توپیشمی  وباوجودت همه چیزدارم    خدایاشکرت خداجون                        عزیزم پسرکم 20ماهگیت مبارک         ...
4 خرداد 1392
1